سالروز درگذشت مصدق نماد ملی
«ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است.»
امروز چهاردهم اسفند ماه مصادف با سالروز در گذشت دکتر محمد مصدق است. کسی که با استعمار مخالف بود و آزادی را بزرگترین موهبت بشر و عامل اساسی پیشرفت و توسعه و ترقی و عظمت ملت می دانست و تلاش میکرد تا با برقراری فرمانروایی قانون، حکومت مردم بر مردم را در ایران نهادینه نماید.
مصدق با بر خورداری از حمایت و پشتیبانی مردم با قطع نفوذ و دخالت بیگانگان در امور کشور و جلوگیری از سرکوب آزادیخواهان توسط گماشتگان استبداد این امید را در دل عاشقان ایران پدید آورد که در سایه استقلال و پایان بخشیدن به عمر استبداد دیر پای می توان به سربلندی و سرفرازی ملی رسید و عظمت گذشته را بار دیگر تجدید کرد و با کاروان پر شتاب تمدن جهانی همراه و همگام گردید.
با تأسف ،کودتایی که با دخالت بیگانگان با همراهی شماری از شیفتگان قدرت و خودکامگی و چند تن جاسوس داخلی صورت گرفت به عمر نظام ملی و فرمانروایی قانون در ایران پایان بخشید.
به همانگونه که کودتای اسفند سال۱۲۹۹، سد راه تداوم اجرای قانون اساسی انقلاب مشروطه گردید و فرمانروایی فردی جایگزین فرمانروایی قانون شد.
پرویز خطیبی نویسنده سرشناس که برنامه های رادیو تهران را آن زمان تهیه و تنظیم می کرد، در خاطراتش آورده است که مصدق بعد از نخست وزیری در نامه ای به من نوشت ،شما بدرستی نسبت به کار کرد دولت ها انتقادهای سازنده می کنید، امیدوارم که علاقهمندی تان به من مانع ادامه انتقاد ها نشود چون دولت ها با توجه به انتقادات می توانند نواقص خود را بر طرف نمایند.
همان کاری که مائو تسه تونک رهبر بزرگ چین در سال ۱۹۶۰ در برنامه ای بنام «بگذار صد گل بشکفد» مطرح و عمل کرد. او از مردم چین (حزبی و غیر حزبی و حتا مخالفان) خواست که اعتقاداتشان را نسبت به دولت و اوضاع کشور بیان کنند و باور داشت که «نیرو های متضاد و مخالف در میان مردم تنها نیروهایی هستند که جامعه را به پیش می برند و عامل اصلی همبستگی هستند».
می توان استنباط کرد که منظور مصدق از اینکه هر چه بر ضد او نوشته و یا گفته شود قابل تعقیب نیست، نه تنها تمرین دموکراسی در جامعه بلکه آگاهی از انتقاد ها برای اصلاح کردن سیاست های داخلی و خارجی دولت ملی بوده است
مصدق دارای دو ویژگی-سیاسی و اخلاقی-بود که متاسفانه از سوی مدعیان پیروی از اندیشههای او کمتر مورد توجه و عمل قرار گرفته است.
۱-مصدق معتقد به آزادی و براین باور بود که در سایه آزادی جامعه میتواند در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به پیشرفت های سترگی دست یابد
۲-مصدق خواستار پایان بخشیدن به دخالت قدرت های استعماری در امور کشور بود و ناوابستگی سیاسی، اقتصادی و نظامی را عامل مهم پیشرفت و ترقی می دانست.
مصدق پس از رسیدن به نخست وزیری برای نهادینه کردن آزادی مطبوعات ، در نامه ای به ریاست شهربانی های کل کشور، یادآور شد که هیچ نشریه ای به دلیل حمله و توهین به من قابل تعقیب نیست.
با وجود آنکه برخی از نشریات آن روز حزب توده بزرگترین دروغ ها و توهین ها را در مورد او بکار می بردند، تغییر عقیده نداد و از باور به اینکه آزادی مطبوعات میتواند گام نخست برقراری آزادی باشد ،عدول نکرد.
مصدق برای پیروزی در مبارزه ملی کردن صنعت نفت و طرد نفوذ استعمار انگلیس معتقد به تشکیل جبهه ملی بود و باور داشت که احزاب به تنهایی نمیتوانند اکثریت مردم را متشکل و به حرکت در آورند.
پس از پیروزی و ملی شدن صنعت نفت هم با وجود آنکه تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی و اتحادیه های کارگری و صنفی را تشویق می کرد هیچ حزبی تاسیس نکرد. چون، هم به جایگاه فرا حزبی خود واقف بود و هم برای ادامه مبارزه و حفظ پیروزی های بدست آمده وجود جبهه ای متشکل و همبسته را لازم و ضروری می دانست.
اصلی که در وضعیت دردناک کنونی فراموش شده و هواداران او هم از یاد برده اند.
مصدق معتقد به اداره اقتصاد کشور بدون استفاده از در آمد نفت بود. اقتصاد بدون نفت یعنی آنکه بودجه کشور باید بر در آمد ها و تولیدات فرآورده های داخلی متکی باشد و نه درآمد نفت. از در آمد نفت باید جهت گسترش شبکه های ارتباطی مانند ساختن راه و راه آهن، ایجاد ساختار های زیر بنایی و صنایع مادر استفاده کرد.
چون بر این باور بود که عامل بزرگ پیشرفت و ترقی هر کشور نیروی انسانی تحصیل کرد ه ، متخصص و مغزها ی متفکر هست. معتقد بود که درآمد نفت بایست صرف بالا بردن سطح دانش در مدارس و گسترش دانشگاه ها و هنرستانهای صنعتی گردد، تا ایران با توجه به دارا بودن انسانها ی آزموده و کار آمد هم سطح و هم تراز کشور های پیشرفته قرار گیرد.
سیاست اداره کشور بدون وابستگی به در آمد نفت سیاستی بود درست که بعدها نابودی و به زانو در آمدن کشور های تک محصولی توسط قدرت های سلطه گر درستی آنرا تایید کرد.
مصدق فرزند انقلاب مشروطه بود و وفادار به قانون اساسی آن که تأکید داشت « شاه باید سلطنت کند و نه حکومت».
شوربختانه در اثر کودتا دولت ملی سقوط کرد و مصدق و شماری از یارانش بازداشت شدند.
بدنبال کودتا ترس و سکوتی رعب آور جامعه را فرا گرفت و بسیاری از روشنفکران، آزادیخواهان و هواداران مصدق بازداشت شدند. یاس و ناامیدی فرا گیری که باعث جدایی مردم و دولت های برآمده از کودتا شد و تا سال پنجاه و هفت و رفتن شاه از کشور ادامه یافت.
هوشنگ کردستانی
پاریس – پنجشنبه چهاردهم اسفند