اندیشه های مصدق کدامند؟
پس از انجام کودتای 28 مرداد سال 1332 و پايان کار دولت ملی دکتر مصدق، در زمانهای مختلف مبارزه آزاديخوهانه، از مبارزات (نهضت مقاومت) به رهبری مرحوم آيت الله رضا زنجانی، تا مبارزات (جبهه ملی دوم) به رهبری شادروان الهيار صالح و سپس (جبهه ملی چهارم) تاکنون پيروان راه مصدق و هواداران جبهه ملی، همواره از مکتب و انديشه های مصدق الهام گرفته و از آن ياد کرده و می کنند. بيان دوباره اصول انديشه های اين بزرگ مرد تاريخ معاصر شايد فرصت تازه ای باشد برای انديشيدن پيرامون گوشه ای از تاريخ مبارزات سياسی اخير کشور که برای همه ما لازم و ضروريست. درست است که نمی توان و نبايد در گذشته زندگی کرد ولی آگاهی از گذشته برای جلوگيری از تکرار اشتباه در جهت ساختن حال و آينده لازم است. آگاهی از گذشته اگر باعث شود در گذشته زندگی کنيم می تواند ما را از درک واقعيت های امروز جهان و ايران و در نتيجه يافتن راه کارهای درست برون رفت از شرائط ناگوار کنونی و ساختن آينده ای آزاد باز دارد مصدق فرزند نهضت مشروطه بود و همواره به اصول قانون اساسی آن وفادار ماند. سخنان و هشدار او در مجلس شورای ملی هنگام طرح خلع سلسله قاجار و انتقال پادشاهی به خاندان پهلوی و همچنين نسبت به نقض قانون اساسی و پيشگويی استقرار مجدد استبداد پادشاهی، ضمن آنکه از روشن بينی و آينده نگری او حکايت دارد نمونه بارزيست از وفاداری او نسبت به قانون اساسی مشروطيت و وفاداری او به اصول آرمانی. بدليل همين وفاداری بود که مبارزات ملی و آزاديخواهانه مصدق همواره در چهارچوب قانون اساسی انجام گرفت. روشن است که تفاوت بنيادينی ميان قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد و اين ادعا که مبارزات آزاديخواهانه کنونی می بايست در چهارچوب قانون اساسی اسلامی صورت پذيرد، ادعائی دور از واقع بينی است. قانون اساسی مشروطيت خون بهای مبارزان راه آزادی و ترقی ملت ماست در حالی که برای پايان بخشيدن به عمر قانون اساسی جمهوری اسلامی هزاران تن از بهترين فرزندان ملت جان خود را فدا کرده، راهی زندانها شده و يـا ناگزيـر بـه جلای وطن گرديده انـد. بديهی است که در شرايط کنونی راههای سياسی و بدور از خشونت، بهترين راه تحقق آرمانهای ملی و تاريخی است و اين سردمداران نظام کنونی هستند که می توانند با پافشاری در مخالفت با خواست های عادلانه مردم و اتخاذ شيوه های نادرست و سرکوبگرانه مسير مبارزاتی را به سوی حرکت های قهرآميز سوق دهند اصولی بودن مصدق نشان دهنده وفاداری او به اصول اعتقادی و آرمانی او بود، چيزی که آزاديخواهان و بويزه برخی از پيروان انديشه های او در انقلاب اسلامی باندازه کافی به آن توجه نداشتند. مصدق با اعتقاد به اينکه مبارزات نهضت مشروطيت تنها برای کوتاه کردن استبداد پادشاهان خودکامه نبود، بلکه در جهت کوتاه کردن دخالت دکان داران دين در امور اجتماعی، قضائی و سياسی کشور هم بود، در دوران زمامداری خود هيچگاه امکان نداد آيت الله کاشانی – نماد آنروز روحانيت – در امور مملکت دخالتهای ناروا بنمايد. مصدق از جمله به اين دليل چهرة برجستة نهضت آزاديخواهی ايران بشمار می رود که همواره به اصل جدايی دين از حکومت وفادار ماند مصدق معتقد به آزادی و حاکميت قانون بود و برای تحقق آن حضور نيروی مردم را در صحنه سياسی کشور ضروری می دانست و آگاه بود بدون پاگيری احزاب، سازمانهای سياسی و اتحاديه های کارگری و صنفی امر آزادی در کشور اگر هم تحقق پذيرد پايدار و ماندگار نخواهد بود، از اين رو شرط عضويت در شورای مرکزی جبهه ملی را موکول به نمايندگی سازمان ها کرد در پاسخ اين پرسش که چرا مصدق خود اقدام به تأسيس يک سازمان سياسی – به مفهوم حزبی آن – نکرد؟ باور من اين است که مصدق از جايگاه ملی خود در ميان توده های مردم آگاه بود و اعتقاد داشت که وابستگی به يک جزب می تواند اين پايگاه را آسيب پذير سازد و کارآئی او را بعنوان يک رهبر ملی کاهش دهد که بی شک به سود مبارزات ملی نبود مصدق اعتقاد داشت روزنامه ها و اصولاً رسانه های گروهی بايد آزاد و مستقل از دولت باشند از اين رو مراتب را طی نامه ای که به شهربانی کل کشور نوشت اعلام داشت که چنانچه نشريه ای او را مورد حمله قرار داد مورد تعقيب قرار ندهند، ضمن آنکه اين حق را برای همه شخصيت های مملکتی قائل بود که چنانچه به ناروا مورد توهين و تهمت قرارگيـرند نسبت بـه احقـاق حق خود اقـدام کنند ملی شدن صنعت نفت از ديد مصدق و ياران او باعث می شد نه تنها درآمد حاصل از اين ثروت طبيعی در خدمت پيشرفت و ترقی مملکت قرار گيرد بلکه مهم تر از آن باعث قطع نفوذ بيگانه و تأمين استقلال کشور می شد.
مصـدق معتقد بود کـه ايـران بـدون استقلال کـامل سياسی و اقتصادی و اقتدار حکومت قانون نمی تواند به فقر و عقب ماندگی نقطه پايان گذارد و در مسير پيشرفت و ترقی قرار گيرد و با کاروان تمدن جهان همراه و همگام شود. مصدق معتقد به اقتصاد بدون نفت بود و اعتقاد داشت که چرخهای اقتصاد کشور، بايد بدون وابستگی به درآمد نفت بچرخد تا بيگانگان نتوانند با تحريم فروش نفت اقتصاد ايران را فلج کرده و خواستهای نامشروع خود را تحميل نمايند و بدين ترتيب باستقلال کشور لطمه وارد آورند، او اتکاء اقتصادی کشور را تنها به درآمد حاصل از فروش نفت فاجعه آميز می دانست، چيزی که امروز به عنوان کشورهای تک محصولی معروف گرديده و نشان داده است که کشورهای متکی به توليد و فروش تنها يک يا دو فرآورده همواره نيازمند به خارجی بوده و در برابر پايين آمدن قيمت ها آسيب پذيرند. او معتقد بود از درآمد نفت و ساير معادن کشور بايد برای افزايش توان توليدی کشور، ايجاد واحدهای صنعتی، رفع بيکاری و بالا بردن ثروت ملی استفاده نمود امروز که در اثر 40 سال تسلط حکومت جور و فساد، نابودی و کشتار، شيرازه امور کشور از هم گسسته شده و دولت به مفهوم واقعی آن در ايران وجود ندارد، انديشه های مصدق می تواند راهنمای باارزشی برای نسل جوان و به ويژه پيروان راه او باشد. برای رهايی از شرايط دردناک کنونی، حضور مردم در صحنه پيکار آزاديخواهانه لازم و ضروری است که تنها در سايه ائتلاف حول محور خواستهای مشترک امکان پذير است. در نجات ايران، از شرايط مرگبار کنونی، همه مردم بايد سهيم باشند، همانگونه که در سازندگی ايران فردا نيز همه بايد شرکت داشته باشند. تنها راه پديد آمدن اين همبستگی ملی، تشکل حول آرمانهای تاريخی است. امروز شعارهای آزادی، مردم سالاری و جدايی دين از حکومت می تواند عامل بزرگ پيدايش اين همبستگی ملی گردد تاريخ نشان داده است که هيچ خودکامه و ستمگری نمی تواند مدت زيادی در برابر فشار خواست و اراده مداوم مردم تاب آورد و دير يا زود از ميان برداشته می شود. با اعتقاد به آگاهی و اراده ملی و با وفاداری به ارزش و آزادی مردم در تعيين سرنوشت سياسی خود است که می توان به راه و انديشه های مصدق وفادار ماند.
چنين باد
هوشنگ کردستانی