درخواست خامنه ای از مخالفان نظام

علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در تاریخ دهم دی ماه از کسانی که مخالف نظام هستند درخواست کرد در انتخابات شرکت کنند. او ده روز بعد گفته خود را تغییر داد و گفت، مخالفان نظام حق انتخاب شدن ندارند.

اکنون این پرسش مطرح می شود، مگر نه آن است که در نظام ولایت فقیه مردم صغیرند و حق تصمیم گیری ندارند؟ ولی فقیه است که حق دارد و باید به جای آن‌ها تصمیم بگیرد. مگر نه آن چند تن از پامنبری ها بارها گفته اند که رأی مردم در برابر رأی رهبر فاقد ارزش است و اگر رأی رهبر مخالف رأی مردم باشد رأی رهبر معتبر است؟ پس چه شده و چه اتفاقی افتاده که خامنه ای از مخالفان نظام چنین درخواستی نموده است؟

نخست: به دلیل آنکه می داند اکثریت مردم در درون و بیرون از کشور با نظام استبداد مذهبی و خودکامگی ولایت فقیه مخالف اند. اگر شمار مخالفان پنچ یا حتی ده میلیون تن هم بود، او به عنوان رهبر نظام چنین درخواستی که نشانه ضعف د ر برابر مخالفان است مطرح نمی‌کرد.

در شرایطی که همه دست اندرکاران حتی رهبر نظام ولایت هم متوجه مخالفت روزافزون مردم نسبت به حاکمیت اسلامی شده اند، جای شگفتی است کسانی که ادعای آزادیخواهی یا ملی گرایی دارند تا آن حد خود را کوچک و حقیر ساخته اند که برای شرکت در انتخابات نام نویسی کرده‌اند درصورتی که آگاه بودند صلاحیت شان رد می‌شود.

روی سخن من با مارکس گرایانی نیست که ادعا می کنند مارکس ملی گرایی را تأیید می کرد، با این وجود از مردم دعوت می کنند در انتخابات شرکت کنند و به نامزدهای جناح هایی رأی بدهند که سردمدارانش ضد ملی بوده و در سرسپردگی شان به غارتگران استعمار نو جای تردید نیست.

یا با آزادی خواهانی که برای استقرار مردم سالاری و تحقق آزادی‌های فردی و اجتمائی تلاش و کوشش و مبارزه کرده اند تصمیم به شرکت در انتخاباتی دارند که در حقیقت تأیید استبداد حاکم است.

روی سخن بیشتر با کسانی است که نام عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی برخود می نهند و ادعای پیروی از راه و مکتب مصدق دارند با این وجود نامزد شرکت در نمایش انتخاباتی استبداد مذهبی می‌شوند.

گرچه ماهیت شورای مرکزی کنونی جبهه ملی در تهران جای بحث و تردید است و جبهه به مفهوم واقعی آن نیست، بیشتر حزبی است به نام جبهه ملی. همین شورای مرکزی هم نام نویسی آنان را حرکتی فردی اعلام کرده که هیچ ارتباطی به جبهه ملی ندارد.

چگونه می‌توان هم ادعای پیروی از اندیشه‌های آزادیخواهانه مصدق را داشت و هم نامزد شرکت در انتخاباتی شد که نامزدهای آن باید از صافی شورای نگهبان بگذرند و سرسپردگی شان به ولی فقیه ثابت شده باشد؟

چه انتظار یا انگیزه‌ای باعث شده که برای شرکت در انتخاباتی فرمایشی و از پیش برنامه ریزی شده

نام نویسی کنند؟

در نوشتار پیشین ام زیر عنوان «توانایی ملت مان را باور کنیم» این موضوع را پیش بینی کرده و یادآور شده بودم که:

« به تازگی برخی از کسانی که ادعای ملی گرایی دارند شاید به دلیل طولانی شدن سال های مبارزه به این نتیجه نادرست رسیده باشند که سردمداران نظام را اندرز دهند و یادآور شوند در صورت پذیرفته شدن پیشنهادهای شان، ملی گرایان در انتخابات شرکت خواهند کرد! و لابد به نامزدهای اصلاح طلبان رأی خواهند داد! چون هیچ‌کس غیر از وابستگان به جناح ها حق نامزد شدن در انتخابات فرمایشی را ندارد- این افراد رابطه قدرت با سیاست را در نیافته اند و نمی دانند که در سیاست حرف اول را قدرت می‌زند نه پند و اندرز … همچنین غافلند که پیکار آزادیخواهانه ملت ایران را نمی‌توان با این ساده اندیشی‌های بدور از خِرَد سیاسی و آگاهی‌های مبارزاتی یک بار دیگر به مسیر اشتباه کشاند.»

دوم آنکه یکی از شگردهای مشترک جناح های حاکمیت در برپایی خیمه شب بازی انتخابات، کشاندن هرچه بیشتر مردم به پای صندوق های رأی گیری است تا نشان دهند که گرچه نظام ولایت فقیه، آزادی‌ها را از میان برده، آزادیخواهان را به بند کشیده یا از میان برداشته، میلیون ها ایرانی را آواره کشورهای بیگانه کرده، اصول منشور حقوق بشر را زیر پا نهاده، با این وجود از پشتیبانی اکثریت بزرگی از مردم ایران برخوردار است.

یکی از نقاط ضعف‌ها و نگرانی های بزرگ سردمداران اسلامی ترس از عدم شرکت مردم در انتخابات است. آزادیخواهان باید به این ضعف و ترس ناشی از آن آگاه باشند و فشار را بیشتر بر این نقطه وارد آورند، عدمشرکتدرانتخابات.

استدلال‌های خوش‌بینانه و ساده انگارانه کسانی که می‌کوشند مردم را تشویق به شرکت در انتخابات کنند این است که:

– درانتخابات شرکت کنیم تا تمرین دمکراسی کرده باشیم! به زعم آنان گویا در نظام ضد دمکراسی هم

می توان تمرین دمکراسی کرد!

– درانتخابات شرکت کنیم تا عوامل نظام گذشته- گویا منظورشان وابستگان به دربار پهلوی است که به عمد بنام عوامل نظام گذشته یاد می کنند- نتوانند به قدرت باز گردند. آنان فراموش کرده اند که وابستگان به استبداد سلطنتی در سال ۵۷ که سی و هفت سال جوانتر بودند و قدرت را در دست داشتند، فرار را بر قرار ترجیح دادند. آیا هنوز هم باید از بازگشت شان به قدرت نگران بود؟

– از فرصت استفاده کنیم از مخالفان انقلاب که خامنه ای هم به وجودشان اعتراف کرده بخواهیم دست کم در تهران در چند حوزه مشخص! حضور یابند، بدین سان به دنیا نشان دهیم که شمار زیادی از ایرانیان مخالف نظام اند. و چنانچه از این رهگذر گرفتاری ای هم برایشان پیش آمد نهراسند، مورد ضرب شتم قرار گرفتند، بازداشت و یا حتی از کار هم بیکار شدند، مهم نیست مهم آن است که دنیا- منظورشان دولتمردان قدرت‌های بزرگ غربی است- از مخالفت ایرانیان با نظام کنونی آگاه شوند.

این ها برخی از استدلال های کسانی است که مردم را تشویق می‌کنند در نمایش انتخاباتی نظامی شرکت کنند که قانون اساسی‌اش را جزو اصولی که تضمین کننده بقای خودکامگی و یکه تازی است، زیر پا نهاده و در همه زمینه ها رابطه را جایگزین قانون کرده است. نظامی که رهبرش از نزدیکی افکار خود با رئیس جمهور منتخب اش که دیوانه عوام فریب و عقب افتاده ای بیش نبود یاد می کند، کسی که ثروت‌های حاصل از فروش نفت و گاز را خود و اطرافیانش غارت و به خارج از کشور منتقل کردند.

نظامی که اقتصادش یغماگر و غارتگرانه است، دچار نابسامانی‌های ناشی از جنگ قدرت جناح‌های داخلی است.

نظامی که آشفتگی، آشوب و فسادی باور نکردنی در معنویات، اخلاق و فرهنگ جامعه پدید آورده، که ارزش‌های انسانی و سُنّت‌های دلیری و شجاعت را از میان برده و ترس و وحشت را جایگزین آن کرده و می کوشد جامعه را از اخلاق تهی سازد. راستی و درستی را بی ارج، تقلب و دروغ مصلحت آمیز را رواج و گسترش داده است. نظامی که می‌کوشد تقلید را جایگزین تفکر و اندیشه سازد. تقلید یعنی سرسپردگی کورکورانه، یعنی بردگی و تشویق استثمار، تقلیدی که انسان را از نیک اندیشی باز می‌دارد. همین تقلید کورکورانه است که برخی از مجاهدین جدا شده را به دامان جناح های رژیم می اندازد و برخی از نا امید شدگان از قبله گاه مسکو را به سوی کعبه واشنگتن متمایل می‌کند.

خسارات جانی و زیان های مالی که نظام خودکامه اسلامی بر مردم زیر ستم ایران وارد آورده، جامعه را به دو بخش اقلیت زورگو و یغماگر فرومایه و اکثریت ستمدیده غارت شده تقسیم کرده است .

در چنین شرایط دردناک و خفقان آوری پیشنهاد و تبلیغ شرکت کردن مردم در انتخابات از سوی هر فرد یا سازمانی که بوده باشد، خوار شمردن و توهین به مبارزات آزادیخواهانه مردم است که می‌روند تا در سایه همبستگی ملی به آرمان‌های ملی و تاریخی تحقق بخشند و نظام مردم سالار را جایگزین استبداد و خودکامگی کنند.

«بهاران می رسد از راه یاران اگرچه اندکی تأخیر کرده است» (مصطفی بادکوبه ای)

 هوشنگ کردستانی (هموند پیشین شورای مرکزی جبهه ملی و حزب ملت ایران )

مطالب مرتبط